ماه و پناه به قلم نازنین مرادخانلو
پارت هفتاد و دوم
زمان ارسال : ۳۳۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه
-میخوام درمورد شیدا یه چیزی بهت بگم! فقط باید یه قولی بهم بدی.
فورا سر از شونهش جدا و با دلخوری مشهودی، لب به گله باز میکنم:
-خیلی ازش دلخورم سامی جون! گوشیش که کلا خاموشه، خبری هم که ازش نیست. از مانی و توام که خبرش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یلدا
10چقدر بَد که فصل آخره ، اگه میشه بیشتر از ماهی و سامیار بذارید بعد از این همه سختی و رنج واقعا حیف میشه زود و سر سری تمام بشه، اگه مقدوره این پارت های پایانی را مرتب بذارید . خسته نباشید